در آستانه سی سالگی

روزمره هایم

در آستانه سی سالگی

روزمره هایم

هشت سال


دیروز اتفاق مهمی که افتاد این بود که بالاخره روزی که اکثرمون منتظرش بودیم رسید و مح*مو*د اح*مدی* نژ*اد دوره ریاست جمهوریش به پایان رسید .... شب قبلش یه برنامه گفتگو با ملت ایران ! داشت که دیگه وقاحت رو به حدش رسوند و تا تونست خالی بست و به دروغای همیشگیش ادامه داد و مظلوم نمایی کرد ! مدعی شد که پاک ترین دولت بوده !!!! مدعی شد که هیچ پولی نبرده با خودش ! یه ساختمون رو با پسرش و دامادشو و .... ساخته و الانم میرن همونجا زندگی میکنن ! مدعی شد داره دانشگاه بین المللی میزنه ! و شماره حساب اعلام کرد که ملت ایران توش پول بریزن ! و خیلی چیزای دیگه .... تک تک لحظاتی که داشت حرف میزد دستم میلرزید قلبم پر از نفرت شده بود ! ولی یه بغض خوشحالی داشتم ... از اینکه دیگه تموم شد ! ازین که اگه تو خوشبختی غرق نزنیم حداقل ازین بدبخت تر نمیشیم !!!! ظلم و ستمی که این آقا تو این هشت سال به ملت ایران وارد کرد و هیچ بنی بشری تا حالا نکرده بود ! امیدوارم با رفتنش نحسی که با خودش اورده بود رو ببره .... محمود ا.ن تو دنیای من ، تو زندگی من و تو قلب من هیچ وقت نفرت عمیق و وحشتناک وجود نداشت مرسی که باعث شدی تجربش کنم ! مرسی که مملکتو به فنا دادی ! مرسی که انقدر راحت دروغ گفتی ! مرسی که بدبختمون کردی ! مرسی که گذاشتی زمان پیامبر و دوران شعب ابی طالب رو ماهم تو این قرن تجربه کنیم ! مرسی که انقدر بد و منفور بودی ! به زباله دان تاریخ خوش اومدی عزیزم !!!!!!!

وقتی چهار سال قبل ( خدایا چهار سال گذشت ازون موقع !) اون دزدی بزرگ انجام شد و رسما کو**د**تا کردن قسم خوردم که دیگه هیچ وقت مهر تایید به همچین نظ**ام دی**ک**تا**توری نزنم ! اون موقع نمی دونستم چهار سال بعدش قسممو میشکونم ! تا سه روز قبل انتخا*بات قصد نداشتم شرکت کنم ولی تو همون سه روزی که تصمیمم عوض شد با خیلی ها صحبت کردم و قانع شدن رای بدن .... تو صف که واستاده بودم با دو گروه آدم مواجه میشدن یه عده قا*لی*با*ف و یه عده روحانی ..... ولی هر دو گروه یه وجه اشتراک داشتن که پشیمون بودن از رای دادن به محمود در دوره قبل ! .....

شبی که نتیجه اعلام شد با دختر خالم که خونمون بود پریدیم بیرون و تا نزدیک صبح تو خیابونا شادی کردیم .... دیدن اون همه آدم شاد واسم عجیب بود ! خیلی وقت بود که خنده ندیده بودم رو صورت آدما ! از آخرین صحنه هایی که یادم میومد که این همه آدم تو خیابون دیده باشم چهار سال میگذشت ولی گریه و چماق و باتوم و خون اون روزا کجا و خنده های امروز کجا ! اون شب بازم شادی همراه با بغض داشتم ! دلم میسوخت برا خودمون ! چرا ما نباید شاد باشیم؟ چقدر طفلکیم :(

روحانی عزیزم .... رییس جمهور منتخبم ! ازت توقع معجزه ندارم میدونم نمیشه هشت سال گندکاری رو که اثرات صد ساله گذاشتن رو یه شبه یا به قول خودت صد روزه پاک کنی .... ولی بهت امیدوارم که شرایطمون رو ازین بدتر نخواهی کرد.... به دولت تدبیر و امیدت امید داریم ..... امید داریم به روزهای بهتری که در انتظار هممونه ... در انتظار همه مردم سرزمینم

نظرات 2 + ارسال نظر
نارنجدونه دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت 06:47

هیچی سارایی خیلی سادس شک نداشتم که غرضی رای نمیاره رای دادم تا فقط حضورم ثبت بشه و کسی که بالا میره با رای من بالا نره تا عذاب وجدان بگیرم

آهان ازون نظر :دی

نارنجدونه یکشنبه 13 مرداد 1392 ساعت 19:48

انقده از ناراحتی سرشارم که نمیدونم چی بگم ولی حرف من تو این پست زده شده بود نمیدونم خوندیش یا نه ولی حوصله کردی بخون

http://elika86.blogfa.com/post/587



خوشحالم تموم شد این دوره خیلی خوشحالم

آره خونده بودمش قبلا و همون موقعم میخواستم ازت بپرسم هدفت چی بود که بهش رای دادی؟ یعنی چی دیدی توش که به غرضی رای دادی؟!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.